خب سلام! اگه داری این مطلب رو میخونی دو تا احتمال هست: یا از خودمونی و معماری و یا به زودی قاطی ما میشی. خیلی خوشحالم که این سریال رو برای مطالعه انتخاب کردی و بهت تبریک میگم چون قراره فقط با گذروندن چند دقیقه زمان برای هر قسمت، نتیجه یه عالمه تحقیق و تجربه از سرتاسر جهان رو بریزی تو کوله بارت. میخوام بگم زندگی حرفه ایت به دو نیمه قبل و بعد این سریال تقسیم میشه. این مقدمه که میخونی فقط برای جذب خواننده و ایجاد انگیزه برای مطالعه نیست، واقعا این سریال قراره بهت کمک کنه تا با ضعف ها و قوت هات آشنا بشی. پیشنهادات بسیار خوبی در انتظارته که گردآورنده قبل از انتشارشون، دانشجو ها و فارغ التحصیلان زیادی رو موش آزمایشگاهی کرده و نتیجش شده اینی که میبینی: بسی رنج برده در این سال هشششت.
اپیزود اول: روتین معمار
روتین زندگی یک معمار بسته به اینکه کار او عمدتا با سیستم است یا سرکشی ساختمان متفاوت است. البته که هر دو حالت جذابیت های خاص خودشان را دارند; معماری که در پشت میز کارش نشسته اما روحش دور دنیا را سفر میکند. میرود و میرود تا سر از پس کوچه های میلان ایتالیا در میاورد. بله طراحان این گونه اند، هیچ چیز مانع پرواز ذهنشان نمیشود، نمیتواند ذهن خلاق آنها را از سفر کردن و اختراع و اکتشاف بازداشت.بیخود نیست این حرفه انقدر پر طرفدار است. خط و قلم و کاغذ دستمایه هایشان برای جا به جا کردن مرزهای ساختمان سازی است. طراحان معماری که کارشان پشت میز انجام میشود، انرژی بسیار زیادی صرف بازی با خطوط سرنوشت ساز و خلق کنج های خلوت گزینی دل انگیز برای بشر میکنند. بسیاری از آنها ساعت های طلایی روزشان را تنها با یک فنجان قهوه تلخ صرف کارشان میکنند. اغلب هیچکدامشان متوجه گذر زمان نمیشوند و همواره از دیدن ساعت تعجب می کنند.
اما دسته دوم; آنها که میدوند و عرق میریزند و ساختمان را مانند فرزندشان میپایند و خشت به خشت را مواظبند. آنها آمده اند تا آرزوهای ساکنین آینده را برآورده سازند و از قوطی کبریت های امروزی فضاهای دل انگیز و روح نواز بسازند و حواسشان هست که مبادا دیواری تا ثریا کج برود. مبادا گلدانهایی که قرار است پشت پنجره آشپزخانه استراحت کنند آفتابشان کم بشود، مبادا گرمای این خانه کم بشود… آنها هزار دغدغه دارند. بهترین هدف برای گله گذاری و توپ و تشر، انگار مهندسان اجرایی آمده اند تا کمی از اعصاب خوردی های مالکان و کارگران و بازرسان و… بکاهند. اگر قانون ها و محدودیت های دیگر کارشان را در نظر بگیریم میبینیم که قرار است کار سنگین به زودی پیرشان کند. از حق نگذریم این حرفه خوشی هایی دارد که وزنه را بر سختی هایش سنگین تر میکند. اولینش همین استایل شیک معمارانه است، درآمد بالا و موقعیت اجتماعی که بماند! گوارای وجودشان شود که نتیجه سالها تحصیل و تمرین و زحمت را میبینند.
همه اینها قبول اما موضوع بحث امروز ما چیز دیگری است; کار و حرفه هرچه که باشد و هر چقدر زمان و انرژی از ما بگیرد نباید از خودمان غافلمان کند. خواه درآمد نجومی داشته باشد و خواه موقعیت کاری ما را هزاران درجه ترفیع دهد. همان چند روز و ماهی که شش دانگ هوش و حواس و خواب و آسایش به کار و کار و کار بدل میشود ممکن از زمینه ساز عارضه هایی جبران ناپذیر شود. هنگام پشت میز نشینی درد های کوتاه و گذرا که در ناحیه پشت گردن دچار میشویم یا رگی که پشت کتفمان کمی آنطرف تر از ستون فقرات را می آزارد میتواند مانند گلوله برف کوچکی که از نوک کوه شروه به قل خوردن میکند شدید و شدید تر شود. در حالیکه مهندس معمار خوشحال از به ثمر رساندن پروژه به زندگی میان پروژه ای خود باز میگردد این درد های به ظاهر کوچک شروع به جدی تر شدن میکنند. یا مهندسان اجرایی که پله های آجری نیمه کاره را روزانه بارها و بارها بالا و پایین میروند و در سینه کش آفتاب سخت میکوشند تا به زمستان نرسیده کمر کار را بشکنند، روزی که ساختمان را تحویل مالک میدهند و نگاه غرور آمیزی به دست رنجشان می اندازند و به زندگی میان پروژه ایشان بازمیگردند درد ها و کبودی های متعدد تنشان را می رنجاند.
همه زندگی مان شده کار و کوشش و تلاش و غفلت از سلامتی که بیشک پربهاترین گنج مان است.
بدون دیدگاه